یک عمرعجایب ظهور را می خواندیم ، می شنیدیم و چشممان از بهت، حدقه می گشت؛
امروز همه را می بینیم و لمس می کنیم .
می شنیدیم آن روزها تو خواهی آمد، آن لحظه های تلخ را می چشیم اما تو را .......
مهدی زهرا !
می دانم منتظر تر از ما ثانیه ها را ورق می زنی اما نمی دانم تو خسته تری یا ما ؟
برای نبودت چقدر روزها را ورق زدیم و ثانیه خرج کردیم تا بیایی .
خستگی انتظار از پایمان به درآورده ، بیقرار نشسته ایم تا خودت نوید آمدنت را برسانی .
یا صاحب الزمان!
عمریست در کشاکش غدّار زمانه بوته های صبر کاشته، گلهای انتظار برداشته ایم .هرگاه گوشه ای ، کناری ، روزگار نامهربان مشتی می کوبد و کم لطفی اش را بیش از پیش می نماید، سایه حضورت در ذهن ، تجلی می یابد که بیایی و التیام زخم های همگان گردی ، بیایی و به تمام نداری ها و نبود هایمان پایان دهی .
نوشته شده توسط :::نظرات دیگران [ نظر]